دکتر صفاءالدین تبرائیان در ۱۷ شهریور ۱۳۳۹ در کاظمین متولد شد. ایشان در چهار ایستگاه تحصیل نموده است: عراق، ایران، لبنان و سوریه. آخرین چیزی را که به صورت آکادمیک دنبال کرده است دوره دکترا بود که در بیروت گذرانده و فارغالتحصیل «الاثار الشرقیه» می باشد، همان کرسیای که پروفسور ادوارد سعید آن را بنیان گذاشت و ایشان به عنوان شرقشناسی از آن نام میبرند.
از کلام استاد : در ایران پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در کتابخانه مسجد شفا در منطقه یوسفآباد بودم. گمان میکنم بزرگ علمای تهران در حال حاضر همان شخصی است که پیشنماز آن مسجد بود، یعنی حضرت آیتاللهالعظمی سیدرضی شیرازی، نوه میرزای بزرگ. خودش راغب نبود برود و در حوزه مستقر شود و بحث مرجعیت ایشان مطرح شود. هر چهار فرزند حضرت آقا هم نزد ایشان خوب درس خواندهاند. من مسئول کتابخانه ایشان بودم و در واقع ایشان پدر معنوی ما محسوب میشوند، چون من در طفولیت و در پنج شش سالگی پدرم را از دست دادم که در وادیالسلام نجف اشرف به همراه بقیه عموهایم دفن هستند. در جهت انقلاب هم فعال بودیم، منتهی کار به زندان و این حرفها نکشید. خیلی هم به سنمان نمیخورد. در انقلاب دانشآموز بودم و تحصیل میکردم. با دوستان فعال بودیم و با حضرات روحانیون هم ارتباط داشتیم. یادم میآید به منزل آقای انواری که از زندان آزاد شد، رفتیم و خاطرات مربوط به زندان، سازمان و مسائل مختلفی که اتفاق افتاد و از همان موقع هم ما نزد حضرت آقارضی شیرازی و قبل از آن هم در کاظمین مشغول تحصیل حوزوی بودیم، ولی بعد از پیروزی انقلاب کوتاه زمانی اردیبهشتماه سال ۱۳۵۸ ناچار شدیم ترک تحصیل کنیم. من در مدرسهای به نام فرخمنش، بین وزرا و بخارست که الان شده خالد اسلامبولی و احمد قصیر و اسم مدرسه هم شده است مدرسه حر درس میخواندم. منزل هم هم همان نزدیکی بود. ما اولین دوره سپاه بودیم. در مدرسه شهید صدر تحصیل حوزوی میکردم و در آنجا حجره داشتم. میدانید مدرسه شهید صدر کجاست؟ مسجد امام(ره)، پلهها را که پایین میروید، سمت راستتان این مدرسه بود. مدتی است حضرت قاسمیان که روحانی خیلی محترم و بزرگوار و ماشاءالله بسیار خوشصدایی است و ساز هم میزند، در مدرسه مشکات، یعنی همین مدرسه شهید صدری که در آن درس میخواندم و حجره داشتم، بودند. من در سال ۶۰ در مدرسه شهید صدر بودم که در واقع جزو زیرمجموعه شهید محراب آسیدمحمدباقر حکیم بود. مشکات الان همان مدرسه شهید صدر است که آقای قاسمیان دست گرفته است. تحصیلات حوزوی را هم ادامه میدادیم، ولی بیشتر محل تحصیل ما مدرسه مروی بود. بعد هم در مسیر انقلاب و چم و خمها و فراز و فرودهایش قرار گرفتیم. منتهی من از همان ابتدا مینوشتم. یادم میآید اولین چیزی که نوشتم چیزی بود با عنوان «نهضت انبیا». شانزده هفده سال داشتم که این را نوشتم. هنوز انقلاب پیروز نشده بود. آن موقعی بود که مسئول کتابخانه مسجد شفا بودم. بالاتر از آن هم مسجدی در میدان کلانتری، خیابان سیدجمالالدین اسدآبادی بود که اسماش مسجد سادات بود. پیشنماز آنجا هم آسیدعلی آقای گلپایگانی بود که از لحاظ صورت و سیرت خیلی شبیه حضرت خامنهای بود. با خواهر آقای بجنوردی ازدواج کرده بود. چند سال پیش مرحوم شد. ایشان پیشنماز آنجا و مدتی هم مسئول کتابخانه مسجد شفا و سادات بودند. منتهی درس خیلی خوبی نزد حضرت آقارضی شیرازی خوانده شد که بیشتر به این معروف است که فیلسوف و حکیم است، در حالی که فقهاش هم خیلی خوب است و فکر میکنم هر چهار فرزند حضرت آقا پیش ایشان درس خارج فقه خواندهاند. دوره کوتاهی در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان جهاد بودم. در سپاه هم بیشتر از یک سال و خردهای نماندم، چون در بخشی بودم که خیلی با روحیهام سازگاری نداشت.
ساکن تهران
سوابق تدریس و سخنرانی
سوابق اجرایی
عضو شوراي سردبيري مجله الاصلاح الديني منتشره در حوزه نجف و تنها نماينده از ايران در آن
مدير مركز دراسات العين در تهران
مشاور مركز اسناد انقلاب اسلامي
سوابق پژوهشی و تالیفی
تالیف ۲۲ جلد كتاب از ایشان چاپ و منتشر شده است.
دهها مقاله علمي تخصصي
برنده جايزه جلال آل احمد
برنده جايزه كتاب سال جمهوري اسلامي ايران
پركارترين نويسنده حوزه تاريخ معاصر بين سالهاي ١٣٨٩ تا ١٣٩٢ طبق آمار وزارت ارشاد