یامین پور: ایرانی ها به لحاظ زیبایی شناختی بهترین قوم دنیا هستند/منشا برخی آثار هنری شیطان هست

شبکه اعزام اساتید عمّار مجموعه ای فرهنگی تبلیغی در جبهه انقلاب اسلامی است که در حوزه های تخصصی و در قالب مجموعه ای مردم نهاد، با استفاده از تجربه موفق موسسات فرهنگی موثر در این عرصه فعالیت خود را در تابستان ۱۳۹۵ آغاز نمود. هدف از راه اندازی این شبکه ارائه خدمات و تسهیلات به مجموعه ها در دعوت از اساتید حوزه های تخصصی، و ارائه خدمات جانبی به اساتید برای بهره گیری مناسب تر از زمان و توان خود در جهت تاثیرگذاری حداکثری می باشد. متن پیش‌رو، خلاصه ای از جلسات دوره آموزشی بسیج دانشجویی استان گلستان، با موضوع «ارتباط فرهنگ، تمدن و سبک‌زندگی» است که با همکاری شبکه اعزام سخنران عمّار، در مشهد مقدس برگزار و توسط استاد «وحید یامین‌پور» ایراد شده است. دکتر یامین‌پور در حال حاضر ریاست پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی حوزه هنری را بر عهده دارد.
فرهنگ بر تمدن تقدم دارد/برخی فرهنگ‌ها اجازه و قابلیت تمدن‌سازی ندارند
تمدن در بستر زمان شکل می‌گیرد و فرهنگ مقدم بر تمدن است، هم تقدم رتبی دارد هم تقدم زمانی دارد. یعنی اگر فرهنگ نباشد، تمدن شکل نمی‌گیرد و ساخته نمی‌شود و اگر فرهنگی تمدن‌ساز نباشد در مرحله فرهنگ باقی می‌ماند. بعضی از فرهنگ‌ها توان ساختن تمدن را ندارند، بعضی از فرهنگ‌ها اجازه ساختن تمدن را نمی‌دهند، یعنی در مرحله فرهنگ باقی می‌مانند، چطور؟ در مطالعات تاریخ تمدن گفته می‌شود تمدن‌ها مربوط به اقوامی است که یکجا نشین هستند، شما می‌دانید اقوانی که یکجا نشین نیستند، اهل سکونت و سکنی نیستند، توان تمدنی‌سازی ندارند. تمدن یک دل خوش می‌خواهد و یک فرصت، اگر شما مجبور باشید در یک مقطع تاریخ از یکجایی بروید در جای دیگر مستقر شوید و زندگی‌تان در «سفر» باشد نه در «حضر» تمدن‌ساز نمی‌شوید. عرب‌ها به تمدن می‌گویند حضاره و تمدن از یکجانشینی و سکونت می‌آید و مدنیت که در معنای تمدن است بعدا با نسبت حضور در رابطه با حضر استخراج شده و در لاتین هم می‌گویند civilization که از civil می‌آید یعنی شهرنشینی و اقوام کوچ‌نشین و کوچ‌کننده و قبایلی که زندگی‌شان در سفر است و نه در حضر این‌ها تمدن درست نمی‌کنند.
هنر در دنیای مدرن با هنر دوران پیش از تجدد به‌کلی تفاوت کرده است
در دنیای مدرن آمدند گفتند هنر آن چیزی است که به کار نیاید، در دوران پیش تجدد هنر آن چیزی بود که به کار می‌آمد و اتفاقا گونه خوبی بود و می‌گفتند این چیست که ساختی و من این را باید کجا بگذارم، در هنر مدرن نباید بپرسی این چی هست؟ وقتی می‌گوییم به چه دردی می‌خورد، می‌گوید که نباید بپرسی به چه دردی می‌خورد و اصلا هنر به درد نمی‌خورد و هنر برای هنر است. وقتی می‌پرسیم چرا ساختی می‌گوید چرا دنبال چیزی پشت این چیزی که من ساختم هستی؟ چرا فکر می‌کنی این باید یک جای زندگی باشد؟  این چقدر متفاوت است با معنای «صناعت». مشهور است که یک کلیکسیونر در یک حراجی اروپائی یک اثر هنری را به یک قیمت گزافی خریده و حراجی هنری در اروپا زیاد است از تابلو و حجم و غیره.
یکی از این حجم‌ها را می‌خرد و این را از اروپا به آمریکا می‌برد، در آمریکا می‌گویند مالیاتش را بده چون هر چیزی که شما بخرید و بخواهید وارد کشور کنی باید ترانزیت بدهید. می‌گویند این یک وسیله آشپزخانه است و ترانزیتش را بده، او می‌گوید وسیله آشپزخانه نیست و یک اثر هنری است و میلیون‌ها دلار برای این پول داده‌ام و دعوایی در فرودگاه اتفاق می‌افتد و کار به دادگاه آمریکا می‌کشد. اگر این وسیله در یک حراجی عمومی در اروپا به حراج گذاشته نمی‌شد و در کنار خیابان یکی این را می‌دید به آن توجهی نمی‌کرد. شما وقتی کنار خیابان یک چیز مچاله را ببینید برنمی‌دارید و اگر همین را روی سکو بگذارند در یک نمایشگاه هنری، چند استاد در مورد چیستی هنری این صحبت می‌کنند. این فارغ از این است که این به چه کاری می‌آید؟ به کار نمی‌آید و اگر پولدار و کلکسیونری بخر و در موزه بگذار. این اثر مارسل دوشان است و همه کارهای او همینطور است، همه کارهای پابلو پیکاسو همین‌طور است و اگر زیرش امضای پیکاسو نبود سه شاهی هم شما پول نمی‌دادید که این را بخرید. شما امضا را می‌خرید و هنر مدرن این است که شما امضا را می‌خرید که خیلی با صناعت فرق می‌کند. در صناعت شما اثر هنری نمی‌خرید و زندگی را می‌خرید منتها با یک دیدگاه زیباشناختی، وقتی زندگی را می‌خواهی بخری، برمی‌داری و می‌گوئی این را خوب نساخته، می‌گذاری کنار و آن یکی را برمی‌داری. اثر هنری نیست و زندگی توست.
ایرانی‌ها به‌لحاظ زیباشناختی بهترین قوم در دنیا هستند/ مردم برای زیبایی و هنر خرج می‌کنند
ایرانی‌ها به لحاظ سطح زیباشناختی و ادراک اثر هنری بهترین قوم در دنیا هستند و مصرف هنری ما خیلی بالاست و هیچ مردمی در هیچ جای دنیا اینقدر پول پای فرش نمی‌دهند. ایرانی‌ها آن‌هایی که وضعشان یک مقدار بهتر است ده‌ها میلیون تومان پول می‌دهند برای خرید فرش دستباف. اثر هنری را زیر پایشان می‌اندازند و حاضر نیستند در زمین خالی راه بروند، فرش را در و دیوار آویزان می‌کنند. برخی این‌ گونه از هنر را نمی‌فهمند و می‌گویند ایرانی‌ها برای هنر خرج نمی‌کنند. وقتی می‌گوئیم چرا؟ می‌گویند برای حراجی هنری کسی نمی‌رود و تابلو را کسی نمی‌خرد. خب این چه دارد که من بخرم؟ استاد ما می‌گفت در نمایشگاه هنر مثلا کوبیسم را یک نقاشی تابلو زده به دیوار و کوبیسم است دیگر و مردم را رد کنید از نمایشگاه و وقتی مردم رفتند تابلوها را برعکس کنید و دوباره مردم رد شوند اگر کسی فهمید که این تابلوها برعکس شدند! چون وقتی آن‌وری هم بود معنایی نداشت و برعکسش هم معنایی ندارد، بعد می‌گوید چرا این را نمی‌خرید؟ چرا باید این را بخریم، عقل داریم. مردم خرج چیزی می‌کنند که نیاز دارند. ایرانی‌ها سرجمع خیلی خرج هنر می‌کنند، ماها می‌توانیم خانه را موکت کنیم و می‌توانیم از فرش‌های فانتزی که الان مد شده و خیلی هم ارزان است بخریم، ولی می‌رود می‌گردد و طرح تبریز و کاشان و نائین را پیدا می‌کند و خرج هم می‌کند. این بنیه زیباشناختی ما ایرانی‌هاست و هیچ جای دنیا اینطور نیست و مردم ما برای زیبائی زندگی‌شان خرج می‌کنند.
موضوع دینی، لزوما هنر را دینی نمی‌کند/ هنر در قرون وسطی در سطح عالی قرار داشته است
عرض کردیم هنر و تمدن محل تجلی فرهنگ است و فرهنگ تقدم دارد بر تمدن و هنر به نوعی و سازنده تمدن به حساب می‌آید، و گفتیم در گستره تمدن اسلامی وحدت و یکپارچگی آن‌ها مورد توجه مستشرقین قرار گرفت و مؤلفه‌ای که این وحدت‌بخشی را در آن دیدند اسلام بود، کما اینکه این هارمونی و وحدت در سایر حوزه‌های تمدنی هم هست، شما در تمدن قرون وسطی می‌بینید، هنر قرون وسطی که فوق‌العاده است. کلمه قرون وسطی متأسفانه برای ما خیلی سیاه شده که دستپخت مدرنیست‌ها بوده است. برای اینکه بتوانند خودشان را توضیح بدهند و توجیه کنند گذشته خودشان را سیاه کردند در حالی که قرون وسطی دوران بدی نبوده است و دست‌کم بهتر از دوران مدرن بوده و آدم کمتری در آن کشته شده و بدبختی مردم کمتر بوده و دوران دینداری بوده است. البته نیمه اول قرون وسطی بیشتر یعنی از قرن پنج تا قرون یازدهم حتی دوازهم.
در این قرون انحرافات بیشتر خودش را نشان می‌دهد، اخلاق دینی، زهد، تقوای روحانیون کلیسا و کلیسای پاکیزه بوده است در نیمه اول قرون وسطی با همه انحرافاتی که در مسیحیت بوده ولی روح قرون وسطی روح دینی بوده و ادب مردم دینی بوده و پوشش مردم دینی بوده و شکوهی هم داشته است. از دوره جنگ‌های صلیبی و گرایش فرقه‌های خاص مسیحی آرام آرام رو به افول گذاشت که رسماً در قرن چهاردهم – پانزدهم تفکر دینی زیر چرخ‌های رنسانس از بین رفت. در یک کتابی می‌خواندم که شیشه‌های رنگی کلیسای فلان همان اثری را روی عابد مسیحی می‌گذاشت که حرف آن کشیش بالای منبر. این همان یکپارچگی است. این را بالدوین گفته است. اثری که فضا می‌گذارد همان اثری است که روحانی می‌گذارد و فضا نمی‌گوید بی‌حیا باش و آخوند بگوید باحیا باش. فضا هم همین حرف را می‌زند، شئون زندگی هم همین حرف را می‌زند و چطور در رنسانس برعکسش اتفاق می‌افتد و بی‌حیایی، برهنگی و بی‌عفتی را می‌بینیم، علی‌الظاهر موضوع هنر دینی است و آقای داوینچی شاه هنرمند دوره رنسانس است و ایتالیا مهد رنسانس است و در فلورانس متجلی شده است و آن هم شهر داوینچی است و دیگرانی مثل رافائل و یا میکل آنجلو یا میکل آنژ و امثال این‌ها هنرمندانی بودند که طلیعه‌دار هنر مدرن بودند و ما این‌ها را تقدیس هم می‌کنیم در فضای آموزشی خودمان. داوینچی تابلوهایی که دارد با موضوع دین است و حضرت مسیح، حضرت مریم و حواریون را در کلیسا کشیده است و عمدتا در کلیسا . موضوع دین است ولی هنر دینی نیست.
این نکته مهمی است که موضوع دینی اثر هنری را دینی نمی‌کند و نوع پرداختن شما به اثر دینی می‌تواند اثر را غیر دینی کند. مثلا برهنه‌گرایی یا هبوط نگاه ملکوتی نسبت به چهره‌های ملکوتی و آسمانی و قدیس‌ها. نگاه زمینی و شهوانی و استفاده از پرسپکتیو و رنگ‌های جذاب دنیایی خود تصویر را جذاب می‌کند و مفهوم تصویر ملاک نیست. می‌خواهید قیاس کنید، نقاشی‌های قهوه‌خانی که پرده‌خوانی می‌کردند که تصاویری که از حضرت ابوالفضل و حضرت علی‌اکبر هست چیز زیبایی نیست، خیلی واقع‌بینانه نیست و پرسپکتیو ندارد و جذابیت ظاهری ندارد ولی مردم پای همین پرده‌خوانی‌ها زار زار گریه می‌کردند، یعنی واقعاً یک آئین مذهبی بود و عکسی که در پرده بود برای آن مرد یا زن مؤمن موضوعیت نداشت و اتفاقی که می‌افتاد دینی بود و این عکس توجه فرد را جلب نمی‌کرد و در قرون وسطی هم تصاویری که از حضرت مسیح و حواریون و حضرت مریم بود اینطور بود، ولی این نقاشی‌هایی که از حضرت ابوالفضل می‌کشند شبیه هنرپیشه‌ها، چشم‌های شهلا و بینی عمل کرده و تصاویر هالیوودی که از ایشان می‌کشند و اصلاً ملکوتی هم نیست و بیشتر زیبایی بصری را ارضا می‌کند تا زیبایی سمعی را و حس گریه هم ندارد و تلذذ بصری دارد. هنر دینی لذت معنوی ایجاد می‌کند و از حواس فراتر می‌رود. اثر هنری که حواس را متلذذ کند این اثر دینی نمی‌شود.
آثار دینی در سطح حواس باقی نمی‌ماند. معنوی‌ترین گونه هنر چه می‌تواند باشد که به حواس شما لذت نمی‌دهد؟ معنوی‌ترین گونه هنر شعر است، سخن است و نه فقط شعر و کلام که شما در روی کاغذ می‌بینید، نه اینکه از خطاطی و دیدن آن لذت ببرید و یا شنیدن صدای شاعر لذت ببرید که ممکن است شاعر بدصدا هم باشد، ممکن است از روی کتاب چاپی ببینید و از خواندن شعر لذت ببرید، شعر چیست؟ سامعه است؟ باصره است؟ مجسمه‌سازی و تندیس لامسه را تحریک می‌کند، رقص لامسه را تحریک می‌کند، هنرهای تجسمی چشم را تحریک می‌کند، موسیقی و ساز گوش را تحریک می‌کند ولی شعر هیچ‌کدام از حواس را تحریک نمی‌کند و درک شما لذت می‌برد. یک ظرف غیبی است که معانی دینی درش جا بشود. هنر هر چقدر به سطح حس نزدیک می‌شود مبتذل‌تر می‌شود ولو اینکه موضوعش دینی باشد، موضوع تابلوهای داوینچی دین بود ولی به مردم گزاره دینی نمی‌فرستاد و برای مردم دین القا نمی‌کرد. از آن بالاتر این‌ها آمدند مجسمه‌ حضرت داود را ساختند و این مجسمه یکی از عظیم‌ترین مجسمه‌هایی است که هنرمندان تا امروز خلق کردند و چندین برابر قامت یک انسان است و تماماً برهنه با عضله‌های درهم‌تنیده. اگر به شما نگویند این حضرت داود باشد فکر می‌کنید قهرمان ژیمناستیک است. و این یک اثر از شخصیت دینی است ولی خب چرا لخت است؟ چرا اینقدر جذاب است این بدن که مردم دورش جمع شوند به عضله‌هایش نگاه کنند نه به حکم نبوتش، نه به ابعاد نبوتش. این گرایش هنر مسیحی است که آرام آرام به سمت ابتذال و به سمت حس‌گرایی و به سمت تلذذ جسمی و حسی به جای تلذذ معنوی می‌رود. آن‌ها اول که نمی‌آیند مجسمه یک فاحشه را بسازند و در وسط شهر بگذارند،
توهم توطئه هم ندارند که میکل آنژ بعد از این میخواسته مجسمه فاحشه را بسازد، نه این‌ها دنبال موضوعات دینی بودند و مردم دنبال دین بودند و به جامعه می‌گفتند قهرمان تو کیست؟ می‌گفت حضرت داود. کی را دوست داری؟ حضرت مسیح. به کی توسل می‌کنی؟ حضرت مریم. قدیست کیست؟ فلان. همین‌ها را می‌سازند با نگاه‌های لذت جسمی و هبوط افق معنوی به حسی. نقاشی‌های داوینچی به مجسمه‌های میکل‌آنژ می‌آید و مجسمه‌های میکل آنژ به اشعار سن‌سیمون و غیره که آنجا سرودند میاید و اولین اشعاری که در مدح معشوقه‌ها سروده می‌شود توسط یک کشیش. هزار سال از این خبرها نبوده از قرن پنج تا پانزدهم از این خبرها نبوده و هیچ‌کس در وصف یک معشوقه زن شعر نگفته بود و این گفت و هیچ‌کس مجسمه اینقدر با اندام واقعی و رئال و لذت بصری به تو می‌دهد نساخته بود و هیچ‌کس اینچنین تابلویی از حضرت مریم نکشیده بود.
هنر می‌تواند شیطانی یا الهی باشد/ مراد از تمدن اسلامی چیست
اهل‌بیت(ع) در روایت گفتند فقط کسانی درباره ما شعر می‌گویند که مؤید به روح‌القدس باشند و هرکس که برای اهل‌بیت (ع) شعر می‌گوید مؤید به روح‌القدس است. به همین نسبت آثار هنری می‌تواند شیطانی باشد، یک الهام و یک وسوسه شیطانی می‌آید و در یک قلب ناپاک می‌نشیند و آنچیزی که تجلی پیدا می‌کند یک اثر شیطانی است. در روایت آماده که شیطان گفته من مثل خون در بدن آدمیزاد جریان پیدا می‌کنم، شرکت می‌کند در الهامات و اثر تمدنی ایجاد می‌کند. شیطان تمدن می‌تواند ایجاد کند، در همه چیز شرکت می‌کند و شهر را با الهاماتش می‌سازد و شما در این شهر بدنیا می‌آیی و رشد می‌کنی و تربیت‌ات می‌شود شیطانی و هر چقدر به تو می‌گویند عقلانیت دینی در کتت نمی‌رود، ابتذال زیاد می‌شود، خانواده از بین می‌رود،‌ اصالت لذت مبنای همه کارها می‌شود.
ما چرا اسم می‌گذاریم تمدن اسلامی؟ مگر اسلام تمدن را ساخته، مثلاً در قرآن آمده چطور خانه بسازید؟ در ظاهر قرآن چنین چیزی برداشت می‌شود؟ نه، از ظاهر روایات چنین برداشتی می‌شود؟ در فقه و رساله آمده که خانه را اینگونه بسازید؟ نه، مباحث به صورت کلی آمده و مباحث فقهی اقل احکام است به طور مثال خانه را مشرف نسازید، پس چرا اسمش را می‌گذارند تمدن اسلامی؟ برخی مورخین مخالف این تعبیر هستند و می‌گویند اسمش را بگذارید تمدن مسلمان‌ها. مگر مسلمان‌ها چی می‌سازند، چرا شهرشان را اینطور می‌سازند؟ الهامش از کجا آمده، ماده اثر هنری‌اش از کجا آمده است؟ وارداتش از کجاست؟ ممکن است البته درونش انحراف هم باشد، بالاخره یک وجود تحت تأثیر اسلام یک شهری را می‌سازد، این وجود پاکیزه می‌شود و تمدن پاکیزه می‌شود. به این معماری می‌گویند معماری مقدس. بعد این معماری مقدس انسانی را که درونش رشد می‌کند مقدس رشد می‌دهد، انسانی رشد می‌دهد.
همانطور که الهامات هنری سیر نزول دارد، سیر صعود هم دارد، این عرفان و فلسفه برای ما توضیح می‌دهد، کسی که مخاطب یک اثر هنری است، چطور یک اثر هنری بر یک انسان نازل می‌شود و این الهام بر قوه عاقله انسان می‌شود و وارد هوش می‌شود و آن را خلق می‌کند و تبدیل به یک اثر هنری می‌کند. کسی هم که این را می‌شنود همین سیر را طی می‌کند، یعنی هم افق می‌شود با عالم غیب آن هنرمند، هم افق می‌شود با ملکوت آن هنرمند، شعر بد بخواند ملکوتش شیطانی می‌شود. برای همین است که موسیقی حلال دارد و حرام دارد. موسیقی حرام، حرمتش به چی است؟ به ملکوت آلوده‌اش است و میگویند کسی که این موسیقی را نواخته در حالت شهوانی نواخته است. کسی که مخاطب این اثر است آن فضا را طی می‌کند در سیر صعود و هم‌افق می‌شود با یک غیب شیطانی و در یک ملکوتی، حالا فکر کنید یک شهری آلوده به ملکوت شیطانی باشد و طرف فیلم شیطانی درست کرده باشد تا در سینما نمایش داده شود و ملت در دسته‌های چندصد نفره این فیلم را می‌بینند که یک بی‌غیرت ساخته، می‌آیند و می‌گویند اثر نمی‌کند بر ما، اصلاً تو می‌دانی چی هستی که بگویی بر تو اثر ندارد؟ تو با عالم خیالت مواجه بودی و آن اثر بر عالم خیالت اثر گذاشته و تو مقاومتی در برابر آثار ملکوتی نداری، قرآن بخوانی، شفا پیدا می‌کنی و دست تو نیست. و ننزل من القرآن ما هو شفاء. قرآن را اگر آدم سالم بخواند شفا پیدا می‌کند و این یک اثر وضعی است و اینطور نیست که قرآن را ببری بهش عمل کنی نورانی شوی. قرآن مثل دارو است و نه نسخه. امام (ره) راجع به کتاب اخلاقی نظرش این بود، ایشان می‌فرمود این کتب اخلاقی که حضرات نوشتند نسخه است، یعنی شما می‌روی به این نسخه عمل می‌کنی تا حالت خوب شود، مثلاً غیبت ‌نکنی، دروغ نگوئی و غیره. امام می‌فرمود این که اثر اخلاقی نیست، کتاب اخلاقی باید طوری باشد که بخوانی خوب شوی، چهل‌حدیث را حضرت امام اینطوری نوشته است و دارو است.
چهل حدیث کتابی است که وقتی می‌خوانی حالت خوب می‌شود و ملکوتت نورانی می‌شود و از رذائل فاصله می‌گیری و خودش داروست. عرفا نسبت به شعر حافظ همچین حسی را دارند و می‌گویند شعر حافظ خودش داروست، در قنوت نمازهایشان می‌خواندند، مرحوم آمیرزا جواد‌های تبریزی (ره) اگر قم رفتید حتماً زیارت کنید قبور علما را، مرحوم بهجت می‌فرمودند اگر مردم می‌فهمیدند در قبور این علما چه می‌گذرد سینه‌خیز می‌رفتند به دیدارشان، مرحوم تبریزی قبرشان در قبرستان شیخان جلوی میدان آستانه است، پشت بقعه مرحوم میرزای قمی، ایشان می‌فرمودند وقتی برای نماز شب بیدار می‌شدند، اول یک سری اشعار حافظ می‌خوانده سیر گریه می‌کرده و بعد می‌رفته سراغ نماز شب و بعضی وقت‌ها فرصت نماز شب هم پیدا نمی‌کرده است، اشعاری هم که می‌خوانده در تاریخ هست، چه ابیاتی را می‌خوانده، اثر هنری است و شفا می‌دهد. بعضی از این مسجدها را همین‌طور داخل بنشینید حالتان خوب می‌شود، ما توریست نیستیم، ما زائریم، آثار هنری مقدس را باید زیارت کنیم، مسجد جامع اصفهان را باید بروید زیارت کنید، نه آن مسجدی که در میدان امام اصفهان است که اسمش مسجد جامع عباسی است، البته مسجد جامع هم همینطوری است. دیدید وقتی به یک مسجد می‌روید نماز خواندنتان می‌گیرد.
وقتی یک کتاب داستان می‌خوانید تا چند روز حالتان خوب است، من یک رمان خواندم تا یک هفته حالت بکا داشتم، یک رمان معمولی بود، عجب اثری داشت این کتاب و این کتاب واقعی نبود، خیلی جالب است. خیلی روی ملکوت آثار هنری اثر می‌گذارد و ببینید در سبک زندگی اسلامی آثار هنری و معماری و شهرسازی اینها چقدر می‌توانند ملکوت یک جامعه را تحت تأثیر قرار دهند، حال آدم‌ها را خراب کنند  و یا خوب کنند، بعد ببینید حالا هنرمند چه شأنی دارد و کارش چقدر مهم است که آدم‌ها را می‌تواند شفا دهد یا به سرطان مبتلا کند، سرطان فرهنگی ایجاد کند. من برخی از این فیلم‌ها را که می‌بینم، می‌گویم بی‌شک خود شیطان پشت ویزور قرار گرفته است، مگر نه به عقل آدم خطور نمی‌کند، بعضی کارها که این هنرمندان در شیطان‌صفتی می‌کنند به عقل جن هم خطور نمی‌کند و چطور موفق شدی تو چنین سکانسی را بگیری. مثلاً در هالیوود زندگی را بر باد می‌دهد و کسی که این فیلم را ببینید زندگی‌اش به باد می‌رود، کتاب می‌نویسد آقای نیکوس کازنکاسیس در مورد آخرین وسوسه مسیح، اصلاً مسیحیت را به باد داده است و وقتی فیلمش را می‌بینی والسلام،‌ فاتحه. دین‌داری فاتحه. فیلمی می‌سازند اخلاق به باد می‌رود، حیا به باد می‌رود، فیلمی را من دیدم، خیانت زن به شوهر را انقدر زیبا به تصویر کشیده بود تو میگفتی اصلاً مگر خیانت بد است، خیلی هم خوب است، یعنی آخر فیلم کسی که فیلم را می‌بیند می‌گوید چه کسی گفته وفاداری خوب است و از اول خیانت خوب بوده است و یادت می‌رود که این اشتباه است. فیلم یکصد دقیقه‌ای است و خود شیطان این را ساخته است. من بعد از اینکه این مفاهیم را دیدم و این آثار را دیدم فهمیدم آن روایتی عجیبی را که می‌فرماید «مَنْ اَصْغى اِلى ناطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ». کسی که حرف ناطقی را گوش کند به راستی او را عبادت کرده و عبد او شده است. خیلی سنگین است این روایت، یعنی اجازه نمی‌دهد به حرف کسی گوش کنید، اصغا بیش از استماع است، ما یک سمع داریم و یک استماع و اصغا یک مرحله بالاتر است با شیفتگی گوش کردن، یعنی عالم خیالت را در معرض چیزی قرار بدهی، معنای فلا تعبد الشیطان که در قرآن آمده به نظرم این است و عبادت شیطان می‌کند.
تعریف از هوش اوباما همانند تعریف از تیراندازی حرمله است
آمریکا بت‌کده جدید عالم است و نمادهای مختلف را برای پرستیدن به شما معرفی می‌کند. دقیقاً مانند بت‌کده‌ها که همیشه یک بت جدیدی، از عقیق یک بتی می‌سازند، از فیروزه یک بت، از چوب یک بت، از خرما یک بت و همین‌طور می‌سازند و تشبث پیدا می‌کنند و رأس شیطان‌صفتی که می‌گویند شیطان بزرگ، بت بزرگ، خود آمریکا یک بت است، دیدید بعضی‌ها آمریکا را چطور می‌پرستند؟ می‌گویند رئیس‌جمهور آمریکا انسان مؤدب و باهوشی است. به رأس جهان طاغوت که اینقدر کثافت و انسان‌کشی و فرهنگ الحاد را نشر می‌دهد در کل دنیا می‌گوید این انسان باهوش و مؤدبی است. طرف می‌گفت چه اشکالی دارد خب از ادب و هوشش تعریف کرده، گفتم مثل این می‌ماند که بگویی اینقدر از بدی حرمله نگوئید حرمله تیراندازیش خیلی خوب بود، مثلا وسط روضه می‌گفت چرا اینقدر از بدی حرمله می‌گوئید امام حسین (ع) را شهید کرده، حضرت علی‌اصغر (ع) را شهید کرده ولی تیراندازی‌اش خوب بوده، طیب‌الله انفسکم، واقعاً اینقدر انصاف که از بین این همه رذالت این را دیده خیلی جالب است. انسان باهوش و مؤدبی است! طرف شیفته آمریکاست و آمریکا برای جامعه روشنفکر و سکولار ما بت است، خیلی بصیرت دینی می‌خواهد که انسان جلوی بت خم نشود و بت هیبت دارد، وقتی همه دارند بت می‌پرستند تو نمی‌توانی ولی کنی و بروی، مثل حضرت ابراهیم تو را می‌اندازند در آتش، همه می‌گویند این خوب است و پدران ما این را می‌پرستیدند، تو حالا در مقابل این ذهینیت بگو نه!
مجموعه های مختلف در سراسر کشور میتوانند از طریق سایت Ammarnet.ir و با ثبت نام و ارائه ثبت درخواست سخنرانی ،  از خدمات این شبکه استفاده نمایند..

دیدگاه ها

عبارت امنیتی *